لوگوی گل اِرن

بلاگ گل ارن

آرزو آتش (کوچ تعالی) از چالش های توسعه فردی در محیط کار چه می گوید؟ + ویدئوی مصاحبه

 مصاحبه گلرن با آرزو آتش کوچ تعالی که به مدت چهار سال و نیم در حوزه توسعه فردی و توانمندسازی بانوان به صورت تخصصی فعالیت می کند ودر صحبتی که باهاشون داشتیم از تجربه کوچینگشون با افرادی صحبت میکنند که به واسطه نداشتن شناخت درست از خود و مهمتر ازهمه عدم عزت نفس نتوانستند مسیر […]

 مصاحبه با آرزو آتش کوچ تعالی

 مصاحبه گلرن با آرزو آتش کوچ تعالی که به مدت چهار سال و نیم در حوزه توسعه فردی و توانمندسازی بانوان به صورت تخصصی فعالیت می کند ودر صحبتی که باهاشون داشتیم از تجربه کوچینگشون با افرادی صحبت میکنند که به واسطه نداشتن شناخت درست از خود و مهمتر ازهمه عدم عزت نفس نتوانستند مسیر شغلی روشنی برای خود داشته باشند، و گرفتار تله سقف شیشه ای شدند.

شغل یکی از گام های اولیه ست ،برای  یک نفری که بخواد هدف هاش رو مشخص کنه؟ گامه آخر؟ 

نه، اول تو باید خودت رو بشناسی اول باید ببینی کی هستی یعنی کسی که خودش رو نشناخته نمیتونه شغل پیدا کنه ؟میتونه، ولی بعد  ممکنه به یک نقطه ای برسه که بگه من چرا اینجام.

به نظر شما  مهمترین چالش افرادی که  کوچشون بودید چی بوده؟

عزت نفس مهم ترین چیز، من اگر خودباوری نداشتم خودم را نمی شناختم قطعاً نمیتونستم به راحتی  با شما مصاحبه کنم چند درصد این جوری هستند؟ خیلی زیاد ممکنه بالای ۵۰ تا ۶۰ درصد از موارد باشد من  مراجعی داشتم که کارشناس ارشد بوده جزو بهترین ها در ایران بوده ولی عزت نفسش خیلی پایین بوده و خیلی سخت می تونست خودش رو ابراز کنه در حالی که از لحاظ هوشی بالا بوده  و جزو نوابغ بوده ولی نمیتونسته حرف بزنه چون عزت نفسش پایین بوده،چون خودباوریش پایین بوده من روی خودباوریش  کار کردم. چقدر جواب گرفتید ؟خیلی زیاد، الان به راحتی میتونه حرف بزنه الان کسیه که تهران رفته و تو شرکت خیلی خوبی داره کار میکنه و این برای من خیلی قشنگه وقتی که تونسته از دل ترس هاش و باورهای مخربش بیاد بیرون.

 ببینید  اضطراب و استرس بخش اصلیش باوره تو با اون باورها هست که اضطراب و استرس رو میاری توی زندگیت ، وقتی روی باورهات کار کنی باورهای مرکزیت، باورهایی که ریشه عمیقی در دوران کودکی دارد متوجه میشی اصلا جوریه که تو باورت نمیشه ، که این باور اینقدر پنها نه، که وقتی تو میری تو دل جامعه، تو دل ارتباطات، حالا این ارتباطات می تونه با من باشه که داری مصاحبه می کنی ،میتونه با همکارت باشه ،میتونه با مدیریت باشه، میتونه با پارتنر باشه، با مادرت باشه ویا با خانوادت .

یعنی تو این رابطه ها بچه ها مشکل دارند؟

 خیلی زیاد، در واقع وقتی من شغلی پیدا میکنم چالشی که دارم این هست که چجوری با بقیه ارتباط برقرار کنم هم در محیط کار و هم بیرون از آن فرقی نمیکنه این چالش، چالش جدی هست .

شما چه پیشنهادی داشتید به کسانی که باهاشون کار کردید ؟و چجوری تونستی روابط شون رو و سطح کیفیتش رو ببری بالا ؟

من اصلاً پیشنهاد بهشون نمیدم من میام عمیقا روشون کار میکنم به قول بچه ها،جلساتشون خیلی دردناکه ،حالشون خیلی بد میشه ، چون که ما به عمق وجودشان میریم.لایه های زیرین و میکشیم بیرون. تو که الان داری این رفتار می کنی بیا باهم بریم ببینیم تهش چی بوده بعد میرسه، آگاه میشه، بعد پرسشی که ازش مطرح میشه اینکه تو الان با این آگاهی میخوای چیکار کنی ؟ مهمه که بعد از آن می خواهی چیکار بکنی یکی میگه نه، من صرفاً می خوام آگاه بشم دیگه تحملشو ندارم که از این به بعد با آگاهیم برم جلو، زمان به من بده ،فرصت به من بده .بعد ولی یکی دیگه هست که تبدیلش میکنه به اقدام من الان می خوام این کار و این کار رو انجام بدم و ببین فرشاد واقعاً مهمه که قبل از اینکه تو وارد بازار کار بشی اول خودت رو بشناسی هرچقدر که خودت رو بشناسی آسیب های کمتری میبینی .

چه جوری ممکنه ؟ میتونی بری پیش یک کوچ ،میتونی بری پیش یک مشاور.

حالا فرض کنیم که من نمیخوام هزینه بکنم یا نمیتونم هزینه کنم .
میتونی کتاب بخونی ،ولی خیلی سخته مسیر. من خودم شخصا کسی بودم که از ۱۵ سالگی در مسیر خودشناسی بودم الان به جرات میتونم بگم که۱۵ساله دانشجوی خودشناسی هستم و تا آخر عمر هم خواهم بود. من با کتاب شروع کردم. سخت بود تا به این جایی که رسیدم اما قطعا اگر تو در دوره های خیلی خوب شرکت بکنی ،اساتید خیلی خوب سر راهت قرار بگیرند، این زمان کمتر میشه.
پس الان شما خودتون یکسری کوچ و منتور در کنارتون دارید ؟
قطعاً، من خودم حالم بد میشه ؛وقتی که در محیط قرار میگیرم. من الان میتونم به جرأت بهت بگم که من از یک غم سنگین هفت روزه اینجا نشستم، و دارم میخندم من هم نیاز به کوچ دارم، من هم نیاز به درمانگر دارم که مسائلی را مطرح بکنم .

بسیار خب میخوام بدونم که آخرین بازی که مصاحبه شغلی رفتی چی شد ؟و در واقع اتفاقی که واست افتاد خوشایند بود؟ ناخوشایند بود؟

خیلی خوشایند بود، به خاطر اینکه تمام اون چیزهایی که میخواستم را ازشون گرفتم یعنی آپشن هایی که در ذهنم بود .من خیلی برام مهم بود، که تایم کاریم دست خودم باشه ،اصلاً به من نگن چه ساعتی برو چه ساعتی بیا. این خیلی برام مهمه ،آزادی عمل داشته باشم و بتونم ،اگر نیازه که به فردی کمک کنم اونجا بتونم کمک کنم چون من در سازمانهای مختلف کار کردم بعضی از شرکت ها یک سقف شیشه ای واست میزارن که از این حد نمیتونی پرواز کنی. حتی من اخراج هم شدم، خیلی شفاف بهت بگم من بخاطر اینکه خیلی داشتم کمک میکردم من نظم اون کارخونه رو داشتم میریختم به هم ،مثلا بهشون گفته بودم که تو اینجا خیلی خوب هستی ولی میتونی بالاتر هم بری ولی فضا ،فضای رشد نبود.
یعنی مدیر با این قضیه اوکی نبود؟ اتفاقا خیلی هم اوکی بود ولی به خاطر اینکه کارمند ها نمی تونستند ببینند که مدیر داره این همه بها بهم میده ،و خودش رسما اومد ،بهم گفت که من لوح تقدیر بهت میدم ،خیلی برام مهمی، خیلی خوشحال بودم که اینجا بودی ولی نمیتونم دیگه اینجا نگه دارم چون نظم اینجا داره میریزه به هم و تو باید بری و من خیلی خوشحالم دقیقاً اینجا نقطه اوج من بود.

فهرست مطالب

خبرنامه گل ارن

جدیدترین مطالب بلاگ

با مدیر برنامه های منتورینگ گُل اِرن صحبت کنید تا بفهمید: