هدف گذاری فقط برای تصمیم گیری برای سال نو نیست. این کار عمیق تر و زمانبر تر از چیزی است که بسیاری فکر می کنند. باید بفهمید و صادقانه ارزیابی کنید که چرا این هدف مهم است؟ چگونه قدم های رسیدن به آن و اولویت ها باید مشخص شوند؟ و چه کسی می تواند من را در این مسیر همراهی کند؟ اهداف باید به شما انگیزه قلبی بدهند، تا حدودی انعطاف پذیر باشند و تصویری قابل دیدن از آنچه می خواهید برای شما ترسیم کنند.
داستان دکتر Amy Dietzman
وقتی دوره دکتری خود را شروع کردم، اهداف بزرگی داشتم. من می خواستم قبل از ۴۰ سالگی پزشک شوم و بعد از فارغ التحصیلی شرکت خودم را بنیانگذاری کنم (ایشان در حال حاضر یکی از مدیران شرکت tutor.com است) و به سمت رهبری بروم. بنابراین، من با کارهای کوچکتر شروع کردم: یک کلاس در یک زمان. سپس با ایجاد یک برنامه جدید که شامل انجام کارهای مهم تر در ساعت ۴ صبح هر روز بود، برای موفقیت آماده شدم. از خانواده و دوستانم انتظارات روشنی داشتم و خودم را برای چند سال فداکاری جدی آماده کردم. من از توصیه های خودم برای هدف گذاری پیروی کردم، و کارساز شد. سخت بود و وقتی تمام شد خسته بودم، اما بالاخره این کار را کردم.
دکتر امی دیتزمن در این مسیر ۲ نکته بسیار کلیدی به ما یاد می دهد که اسکلت بندی تمامی تصمیمات و هدف گذاری های ما نیز وابسته به آن دو است؟
۱- از عادت های بد تا عادت های خوب
دستیابی به اهداف واقعی تقریباً همیشه مستلزم تغییر در عادات است. همانطور که همیشه می‌گوییم: کسب عادت‌های بد همیشه آسان هستند زیرا ما انگار قبلاً آنها را داریم! اما کسب عادت‌های خوب زمانی می‌توانند آسان‌تر شوند که برای ایجاد آنها وقت بگذاریم. شکل گیری عادات خوب ممکن است دو تا سه ماه طول بکشد، اما پس از ایجاد آنها، اهداف برایمان دست یافتنی تر می شوند.
بیدار شدن در ساعت ۴ صبح به مدت سه سال و نیم فقط برای اوایلش برایم سخت بود. در نهایت، انجام این کار برنامه ریزی را برای من بسیار آسان کرد، زیرا کارهای مهم و گاها سختی که برای خودم در نظر گرفته بودم، قبل از اینکه کس دیگری از رختخواب بلند شود، انجام شده بود. و حتی وقتی سر کار می رفتم و از بچه هایم مراقبت می کردم، تمام کارهای نکرده روزانه روی سرم آوار نمی شد.
برای تغییر یک عادت، یک محرک تعیین کنید. بدانید که هر روز وقتی یک کار مطلوبی را انجام می دهید، زمینه انجام یک کار مطلوب دیگر را فراهم می کنید. در نتیجه به صورت ناخودآگاه در حال شکل دادن عادت جدیدی هستید. مانند درست کردن یک فنجان قهوه و رفتن به سمت میز کار برای نوشتن یک مقاله. تهیه قهوه محرک است. پس هر بار که این کار را انجام می‌دهید، این عادت مثبت را در جهت هدف مهم و بزرگی که از قبل تعیین کرده اید به کار بگیرید و سعی کنید آن کار را به یک عادت (که با محرکی مثل درست کردن قهوه) به آن پاسخ می دهید تبدیل کنید.
۲- انتخاب ها، انتخاب ها
زمانیکه درگیر هدف گذاری می شوید، به ناچار بایستی تصمیم گیری های سختی هم انجام دهید. ما باید در طول روز تصمیمات خوبی بگیریم تا به اهداف شغلی مان برسیم. خستگی تصمیم گیری به این علت اتفاق می افتد که ما در طول روز غرق در تصمیم گیری های مختلف هستیم. برای رسیدن به محل کار از کدام سمت رانندگی کنم؟ چی باید بپوشم؟ برای ناهار چی بخورم؟ آیا باید آن کیک کوچک را بخورم؟ آیا می توانم امروز زودتر بخوابم؟ آیا این دستور برنامه نویسی جواب میدهد یا از دستور دیگری باید استفاده کنم؟ آیا مهسا از حرفی که زد منظورش این بود یا آن بود؟
ما هر روز صدها تصمیم کوچک و گاها تکراری می گیریم که عضلات مغز و روانمان را حسابی خسته و فرسوده می کنند. و زمانیکه میخوایم یک تصمیم حیاتی برای آینده مان بگیریم (مثلا آیا شرکت فلان جای مناسبی برای کار است؟ آیا برایش رزومه بفرستم؟ آیا مهاجرت کنم یا در ایران بمانم؟) واقعیت این است که برای گرفتن بهترین تصمیم، زمانی که اراده ما در بالاترین حد خود است، و قبل از اینکه وارد کارهای روزمره شویم و خسته شویم، زود تصمیم بگیریم و بیش از حد تعلل نکنیم.
یک بار در هفته برای برنامه غذایی و تفریحتان برنامه ریزی کنید. به یک برنامه مطالعه و ورزشی پایبند بمانید و زود به زود تغییرش ندهید. زمان مشخصی را برای کارهای مشخصی در روز تعیین کنید و آن زمان را فقط صرف همان کارها کنید یا اگر به لحاظ جسمی نمی توانید به جای انجام کارهای پیش پا افتاده فقط استراحت کنید. انجام این کارها بهترین شانس ممکن را برای گرفتن بهترین تصمیمات برای رسیدن به اهدافتان به شما می دهد. همچنین در جلوگیری از اتخاذ تصمیمات بد و ترسناکی که ممکن است در زمانی که کمی خسته و بی انگیزه اید، کمک خواهند کرد.
تعیین و دستیابی به اهداف بزرگ فقط زمانی ممکن است که: سریعتر تصمیم گیری کنید، سپس در هر زمان فقط یک کار را در قالب عادت هر روزه تان، انجام دهید.
